تعیین هدف (۲)

مراحل یک تصمیم گیری صحیح:
– شناسایی یک مسئله یا مشکل:
این مرحله مهمترین مرحله است. ما زمانی تصمیم میگیریم که بخواهیم یک مشکلی را حل کنیم و یا یک سوالی را پاسخ دهیم. عدم شناسایی صحیح مشکل و مسئله مورد نظر به این معنی است که نتوانستیم، تصمیم را شناسایی کنیم.
– جمع آوری اطلاعات مربوط و مورد نظر:
جمع آوری اطلاعات خود به دو بخش تقسیم میشود. اطلاعاتی که با نگاه به درون مان باید جستجو کنیم و نیز اطلاعاتی که باید از منابع خارجی بدست آوریم. در مورد تصمیم بزرگ زندگی یعنی انتخاب مقصد نهایی زندگی، پس از نگاه دقیق به دنیا و شناخت بیشتر آن؛ باید نگاهی عمیق به درون تان انداخته و این سوال را از خودتان بپرسید:” آن چه چیزی است که من واقعا میخواهم در این دنیا انجام دهم و به چه فردی با چه خصوصیاتی تبدیل شوم؟” بیاد داشته باشید این مرحله، بدلیل اهمیت بسیار بالا و طاقت فرسا بودن( بخاطر فرآیند شناخت خود و دنیا) ممکن است باعث شود به شدت دچار بحران و سردرگمی شوید. هدف دوره آموزشی ورژن بعدی تو نیز ارائه راهکارهایی است که شما را از این نقطه بحرانی به سلامت نجات دهد. زیرا ناب ترین اطلاعات شناختی در مورد انسان شناسی و شناخت روابط و قوانین موجود در هستی و زندگی انسان، که سرچشمه آن از افرادی بوده که بیشتر عمرشان را به تفکر و مطالعه گذراندند، جمع آوری شده و به خلاصه ترین و کابردی ترین شکل ممکن در اختیارتان قرار داده شده تا این اطمینان را برای شما ایجاد کند که مطمئن ترین تصمیم زندگی تان را رقم بزنید.
– هم اکنون نتیجه را ببینید:
به این نکته فکر کنید و متصور شوید که با اتخاذ تصمیم مورد نظر ؛ نتیجه چه خواهد بود! تصویر دقیقی از آینده زندگی تان را در ذهن متصور شوید و سعی کنید جزئیات آن را نیز بسازید. آیا نتیجه همانی است که دوست داشتید؟ هر کدام از آلترنتیوها و گزینه های مربوط را سنجیده و نتیجه را در مورد هریک پیش بینی کنید! بیاد داشته باشید پس از پایان مدت زمانی که در این دنیا زندگی میکنید، دیگر راه بازگشتی وجود ندارد، بنابرین دیدن و متصور شدن هم اکنون نتیجه هر یک از موارد محتمل انتخابی ، گزینه ای است که باید روی آن بسیار تمرکز کنید. این تکنیک به شما کمک میکند تا بهترین گزینه را انتخاب کنید. قبل از اینکه تصمیم بگیرید نتیجه ای که دلخواه تان است را بدست آورید و یا به فردی که دوست دارید به آن تبدیل شوید؛ از خودتان بپرسید:” آیا آن نتیجه چیزی است که من می خواهم؟ آیا آن فرد با آن ویژگی ها و خصوصیات و مهارتها ، چیزی است که من میخواهم به آن تبدیل شوم؟در صورتی که به نتیجه مورد نظر دست یافتم در آن هنگام چه احساسی دارم؟”
بیشتر بخوانید: تجربه نگاری و توسعه نگاری فردی
– اقدام:
مهمترین گام در تصمیم گیری اقدام و عمل است. پس از اینکه نتایج مورد انتظار را یک به یک متصور شدید؛ یکی از آنها که بهترین احساس را نسبت به آن داشتید، انتخاب کنید و بلافاصله یادداشت کنید و سپس سعی کنید تمام جزئیات آن را نیز مشخص نموده و یادداشت کنید و نسبت به برنامه ریزی و عمل کردن به آن، اقدامات لازم را انجام دهید. زمانی تصمیم گیری صحیح است که اقدام که آخرین و مهمترین جز آن است، را بهمراه داشته باشد.
تعیین هدف
قبل از این که هدف گذاری را شروع کنیم، باید بدانیم که ؛ موفقیت: تشخیص ، پیوسته و مداوم هدفی است که ارزش وقت گذاشتن را داشته باشد، زیرا زندگی و زمان و وقتی که در اختیار دارید با ارزش ترین دارایی شما در زندگی است، لذا در فرآیند هدف گذاری همیشه به این نکته توجه داشته باشید که حاضرید؛ بزرگترین سرمایه ای که در اختیار دارید را در ازای دریافت چه چیزی و تبدیل شدن به چه فردی، از دست بدهید.؟! در هنگام هدف گذاری باید به نکات زیر توجه داشته باشید، زیرا عدم توجه به این نکات باعث خطا در هدف گذاری می شود.
گرفتار دام الگوی ذهنی نشوید
مهم ترین اقدامی که قبل از تعیین هدف می بایست انجام گردد، تغییر الگوی ذهنی است، در صورتی که الگوی ذهنی خود را تغییر ندهید، این عامل می تواند به عنوان یک عامل بازدارنده عمل کند. بسیاری از افراد فکر می کنند که رسیدن به هدف آنها را خوشحال می کند، در صورتی که شما همیشه در هنگام رفتن به سفر خوشحال تر از برگشتن از آنجا هستید، در هنگام عزیمت به رستوران خوشحال تر از زمان برگشتن هستید، لذا باید در هدف گذاری بسیار دقت داشته باشید، هدفی را انتخاب کنید که واقعاً عاشق رسیدن به آن هستید و در راه سفر به مقصد و هدفتان نیز اشتیاق لازم را دارید . همیشه اهدافتان را طوری ارتقاء دهید تا شوق ادامه سفر در شما زنده بماند، زیرا در واقع موفقیت یک مقصد نیست بلکه یک سفر است و شما باید به سفری بروید که عاشق هر دوی آن یعنی مقصد و مسیر رسیدن به آن باشید. بسیاری از افراد گمان می کنند که تا زمانی که به هدفشان نرسند ، خوشحال نخواهند بود و در واقع آنها معتقدند که دلیلی برای خوشحالی نخواهند داشت و البته تحقیقات نشان داده شد که این افراد معمولاً به موفقیت نمی رسند. دانستن این نکته ضروری است که شادی ، یک محصول جانبی است؛ یعنی هرگز در زندگی نمی توانید مستقیماً به شادی برسید. شادی در هیچ فروشگاهی عرضه نمی شود. این شادی رسیدن به هدفتان نیست که شما را خوشحال می کند و در این حالت نگه می دارد، بلکه آنچه که باعث رضایت خاطر تان می گردد، آن شادی است که با دنبال کردن این مسیر نصیبتان می شود، زیرا موفقیت یک سفر بوده و انتهایی ندارد.
بیشتر بخوانید:تاثیر عزت نفس بر یادگیری افراد
انتخاب ا ستراتژی نادر ست در هدفگذاری بعلت وجود الگوی ذهنی نادرست
بسیاری از افراد در هدف گذاری، هدفی را انتخاب می کنند که کاملاً از رسیدن و دستیابی به آن اطمینان دارند، زیرا آنها از شکست می ترسند و هیچ گاه نمی خواهند خود را در معرض شکست قرار دهند، ولی باید این موضوع را به یاد داشته باشید که شکست، در واقع اصلاً وجود ندارد و همه تعداد دفعات شکست ، در واقع در نهایت منجر به رسیدن به هدف می گردد. از ادیسون در مورد حدود نه هزار بار ناکامی که در مسیر اختراع چراغ برق داشت، سؤال می کنند ” آیا از این همه شکست نا امید نشده بودید؟ در جواب می گوید: من تنها ، فهمیدم که این چند هزار راه به ساختن لامپ منجر نشده بود و می بایست راه دیگری را مورد آزمایش قرار دهم. ” در هدف گذاری سه استراتژی وجود دارد که البته دواستراتژی اول ، در واقع اصلاً هدف گذاری نیستند و همان اشتباهی است که بسیاری از افراد مرتکب آن می شوند. در استراتژی نوع اول افراد هدفی را انتخاب می کنند که کاملاً مطمئن به رسیدن آن هستند؛ این نوع هدف گذاری هیچ انگیزه ای را برای فرد ایجاد نمی کند ، زیرا فردز اقبل می داند که چطور به آن برسد و ضمناً موجب رشد و پیشرفت در فرد نمی شود، زیرا نکته مهم در هدف گذاری ، خود هدف نیست ، بلکه شخصی است که فرد به آن تبدیل می شود.
در استراتژی نوع دوم ، فرد هدفی را انتخاب می کند که فکر می کند میتواند به آن دست یابد. این هم هرگز استراتژی خوبی نیست، زیرا عدم حمایت دیگران در راه رسیدن به هدف مورد نظر و عدم وجود انگیزه قوی در مورد کاری که فرد ، فکر می کند، قادر به انجام دادنش است، وی را به استراتژی نوع اول، هدفی که مطمئن است می تواند به آن برسد، باز می گرداند. ولی استراتژی نوع سوم که همان هدف گذاری ایده ال است ، مناسب ترین استراتژی برای هدف گذاری می باشد، در این استراتژی؛ فرد ، بدنبال رسیدن به هدفی است که هرگز نمی داند که چطور می تواند به آن دست یابد، و تنها چیزی که از آن اطمینان دارد این است که حتماً می خواهد به آن هدف دست یابداین. نوع استراتژی ، همان استراتژِی است که افراد موفق در طول تاریخ از آن استفاده کردند. ادیسون هرگز نمی دانست که چطور می تواند لامپ را اختراع کند، ولی او مطمئن بود که واقعاً می خواهد این کار را انجام دهد. برادران رایت که مکانیک تعمیرکار دوچرخه بودند، هرگز نمی دانستند که چطور می شود پرواز کرد، ولی آنها از یک چیز مطمئن بودند و آن هم این بود که می خواهند پرواز کنندو کاملاً نسبت به تصمیمی که گرفته بودند، متعهد بودند و به آن ایمان داشتند و سر انجام جواب سوال” چطور می شود؟” را دریافت کردند و موفق شدند که به هدف بزرگشان دست یابند. بیاد داشته باشید که در راه رسیدن به هدف جواب سوال” چطور میشود به هدف رسید” توسط هوش بینهایت به ذهن نیمه آگاه القاء میشود و ذهن آگاه تان هرگز قرار نیست که جواب سوالاتتان را پیدا کند.