تجربه نگاری و توسعه فردی

توسعه فردی
مستند سازی, تجربه نگاری, تجربه یادگیری مـسائل متنوع نظامهای آموزشی است.
تجربهنگاری و مستندسازی تجارب نیز میتواند به عنوان بخشی از بـرنامه تـوسعه فـردی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا، تجربهنگاریهای مرسوم برای ارتقای سازمانی مورد نظر نیست بلکه نـوعی مستندسازی تجربیات یادگیری، صرفاً با هدف تعالی عملکرد، پیشگیری از دوبارهکاریها و نیز انتقال بـین نسلی مدنظر است. بـنابراین، لازم اسـت بخشی از برنامههای آمادهسازی مدیران آموزشی به سوی یادگیری از طریق تجربیات مؤثر هدایت شود. مدیران آموزشی باید یاد بگیرند از تجربههای خود قیاس و استقرا کنند و ملاحظه کنند که چگونه میتوانند آنچه را انجام میدهند در نمونهها و مـوارد تازهتر به کار گیرند. البته لازمه گسترش یادگیری ناشی از تجربه، توانایی تشخیص تجربه مهارتهای واقعی، مشاهده پیوند بین واقعیتهای یادگیری و ثبت آنهاست.
بدون تردید، تجربه در خلأ به وقوع نمیپیوندد و در محیط اطراف هـمه افـراد منابعی وجود دارد که باعث پدید آمدن تجربه میگردند و مرتباً آن را تغذیه میکنند. مسئولیت اولیه هر فرد برای یادگیری از طریق تجربه، این است که نه تنها از اصل کلی شکلگیری تجربه واقعی توسط شرایط محیط آگاه باشد، بلکه بـه وضـوح بداند که برای کسب تجاربی که به رشد منتهی میگردد، چه نوع شرایط و اوضاعی مفید است و از آن اخذ نمایند.
معمولاً یادگیرندگان، تجارب واقعی بلا واسطهای دارند و مستندسازی به آنها اجازه میدهد کهـ تـجربههای جدید را از دیدگاههای مختلف منعکس سازند. در نتیجه، این نوع مشاهده انتقادی بهطور فعال در مفهومسازی انتزاعی، خلق تعمیمها و اصولی که مشاهده را به سوی چارچوپهای ذهنی فردیشده سوق میدهند، درگیر میشوند. در نهایت، تعمیمها یا چـارچوبهای ذهـنی جـدیدی شکل میگیرند که میتوانند بهعنوان راهـنمای عـمل بـعدی مورد استفاده قرار گیرند. تجربه فعال این امکان را فراهم مینماید تا آنچه را که یاد میگیرند در موقعیتهای جدید و کاملاً پیچیدهتر مورد آزمون قرار دهند.
بیشتر بخوانید: کلمات جادویی
افـراد آنـچه را مـیبینند و فکر میکنند، با رفتارهایشان و آنچه احساس میکنند، هـنگام مـستندسازی یکپارچه و منسجم میسازند. بدون این انسجام، آنها صرفاً مشارکتکنندگانی منفعل خواهند بود و تجربه غیرفعال نمیتواند کارکردهای عالی مغز را درگیر سـازد و یا حـواس را از طـریق شبیهسازی به این نقطه هدایت کند که تجربههای جدید را به درون طـرحوارههای موجود سوق دهد.
در وضعیت هوشمندی نسبت به تجربهها ـ که یکی از شروط مهم مستندسازی است ـ معمولاً مشارکتکننده این فرصت را برای خود ایجـاد مـیکند تـا توصیف کند، تجزیه و تحلیل کند، به کار گیرد و آنگاه یادگیری جدید را اجـرا نـماید. هنگامی که مهارتی را تمرین میکند و آنگاه تمرین را تجزیه و تحلیل مینماید و سپس این تمرینها را در سطحی بالاتر تکرار مـیکند، در واقـع تـمرین را به سوی عمل توأم با تفکر هدایت کرده است. در چنین وضعیتی، افراد آنـچه را انـجام مـیدهیم هوشمندانه ثبت میکنند و برای خود تجارب جدیدی میآفرینند.
در فرایند مستندسازی، مسئله گزینش تجارب مـؤثر از بـین طـیف گستردهای از تجربیات بسیار مهم است. تجاربی که برای یادگیری مستندسازی میشوند میتوانند در حیطههایی مانند تـوسعه مـهارتهای تفکر، کسب اطلاعات، توسعه نگرشهای اجتماعی و توسعه علائق فردی و یا زمینههایی دیگر باشند. اینـ نـوع یادگـیری از طریق واکنشهایی که مشارکتکننده به دست میآورد صورت میگیرد.
البته تحقق رشد سازنده و مثبت مـستلزم داشـتن تصویری درست از «تجربه یادگیری» است. اصطلاح «تجربه یادگیری» به کنش متقابل بین یادگـیرنده و شـرایط خـارجی موجود در محیط ـ که یادگیرنده به آن واکنش نشان میدهد ـ اطلاق میشود. در این شرایط، نوعی رابطه نزدیک و لازم بـین فـرایندهای تجربه واقعی و یادگیری وجود دارد. یک تجربه یادگیری مؤثر باید قابلیت تداوم داشته بـاشد؛ یعـنی هـر تجربهای هم از تجارب قبلی بهره میگیرد و هم کیفیت تجارب بعدی را تحت تأثیر قرار میدهد. ضـمناً بـاید هـوشمندانه بین تجربه یادگیری آموزنده با تجربه یادگیری غیرآموزنده تمایز قائل شد. هـمچنین بـاید توجه نمود که تجربه فقط در درون فرد صورت نمیپذیرد و هر تجربه واقعی جنبه فعالی دارد که تا حدی شـرایط عـینی کسب آن تجارب را تغییر میدهد. هر تجربهای حاصل نقش متقابل دو عامل، شرایط درونـی و شـرایط عینی است، که منجر به پدیدآیی «موقعیت یادگیری» مـیگردند. در واقـع، پخـتگی و شناخت بیشتر مدیر آموزشی از نظام آموزشی و عـناصر آن بـاید بتواند با درگیر کردن انگیزههای فردی در طرحهای تجربه مشترک، شرایطی را فراهم آورد که از طریق فعالیتهای سـازمانیافته، کنـترلکننده این انگیزههای مفید باشد. ترتیبدادن تـجارب یادگـیری مشکلتر و خـردمندانهتر وظـیفه اصـلی و لازم سطوح بعدی مستندسازی تجربیات است.
بیشتر بخوانید: یک مقصد ارزشمند
لازمه گسترش یادگیری ناشی از تجربه، توانایی تشخیص تجربه مـهارتهای واقـعی، مشاهده پیوند بین واقعیتهای یادگیری و ثـبت آنهاست.